آیا سانسور، بهانه‌ای برای رقیب­‌زدایی می‌شود؟
آیا سانسور، بهانه‌ای برای رقیب­‌زدایی می‌شود؟
معین نیوز_هنوز دو سه هفته‌ای از سانسور ناشیانه چهره یک بازیگر در یکی از سامانه‌های اینترنتی نمایش خانگی نگذشته بود که بار دیگر نظارت‌های سلیقه‌ای خبرساز شد.

به گزارش ایرناپلاس، چندی پیش در ادامه برخی سانسورهای عجیب و پر حرف و حدیث، چهره یکی از بازیگران مطرح کشور در برنامه‌ای گفت‌وگو محور، چنان گرفتار حذف‌های غیرحرفه‌ای شد که بیش از تاسف، باعث استهزای مخاطبان فهیم و پرشمار آن برنامه شد و اعتراض‌هابی را برانگیخت.

این رویه که گویی جدیدا درباره محتوای محصولات شبکه نمایش خانگی به‌گونه‌ای شدیدتر و با ارده‌ای محکم‌تر دنبال می‌شود، زمزمه‌هایی از حاکمیت رویکردی جدید بر این برنامه‌ها دارد؛ طرز فکری آزمایش شده که مدت‌هاست ابتر بودن آن آشکار شده است.

در هفته‌های اخیر، مخاطبان منتظر یک سریال پرمخاطب در یک پلتفرم آنلاین، به جای پخش قسمت جدید آن، با کمال ناباوری شاهد عدم پخش به دلیل اعتراض کارگردان مطرح اثر بودند. اعتراضی از محمدحسین مهدویان کارگردانی بی‌حاشیه و دارای کارنامه موفق از فیلم‌های ارزشی و انقلابی که نشان می‌دهد دامنه تنگ نظری و سانسور بی‌دلیل، تا چه حد گسترده شده است.

کافی است بخش‌هایی از عبارات و دردل‌های او را در پیام شخصی‌اش خواند و تامل کرد؛ کارگردان آثار ارزشمندی چون «ترور سرچشمه»، «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز»، ضمن فراخواندن عموم مردم به قضاوت ودرک «تصویری واقعی از میزان رفتارهای تنگ‌نظرانه و سلیقه‌ای»، آن را به مثابه رفتاری توصیف کرده است «که جراحت‌هایی سنگین و زخم‌هایی کاری بر پیکر فرهنگ و هنر این سرزمین وارد آورده است».

مهدویان در ادامه خطاب به مدیران سانسور نوشته است: «آثار هنرمندان دل‌سوز ایرانی را با انگ تلخ‌نگری و ولنگاری و تحلیل‌های اشتباه و نیت‌خوانی‌های ناصواب زمین‌گیر می‌کنید و به جای‌اش در صداوسیمای‌تان سریال‌های (خارجی) خانه‌ پوشالی و فرار از زندان پخش می‌کنید».

ماجرای سانسور و رویه حذف‌های غیراصولی و سلیقه‌ای، چند ماهی است که با تسلط صداوسیما بر ساترا یا همان «سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی» شدت گرفته است؛ موضوعی که از آغاز با مخالفت جدی دولت روحانی مواجه شد.

ادامه و شدت این رفتار «صدا وسیمایی» که زخم آن بر پیکره فرهنگ کشور مدتهاست احساس می‌شود، پیامدهای زیان‌بار و گاه غیرقابل جبرانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱. اساسا تجربه شیوه نظارت و گزینش فیلم‌ها و سریال‌ها در صداوسیما به عنوان فراگیرترین رسانه پخش‌کننده برنامه‌های صوتی و تصوبری در کشور، نشان می‌دهد که این رویه نه تنها با ذائقه بیشتر ایرانیان هماهنگ نبست بلکه مدتهاست که باعث مخاطب‌گریزی گسترده و روی آوردن به شبکه‌های ماهواره‌ای و سریال‌های مبتذل خارجی شده است. در بسیاری از موارد، شیوه‌های اعمال سانسور نه مبتنی بر شیوه‌نامه‌ای مدون، که محصول سلیقه‌های شخصی و تنگ نظری‌های تاسف‌بار یوده و در مواردی، وهن فرهنگ ملی و مذهبی ما را موجب شده است.

۲. ادامه این روند آزموده شده و گسترش چتر آن به حوزه محصولات شیکه خانگی نه تنها باعث جذب میلیون‌ها مخاطب جوان و خردسال به تولیدات داخلی نخواهد شد، بلکه غمگنانه زمینه‌ساز کوچ بی‌سرو صدای آنان به انبوه محتواهای در دسترس خواهد بود؛ محتواهایی که نه نظارت‌پذیر است و نه همخوانی حداقلی با ارزش‌های دینی و فرهنگی ما دارد.

کافی است نگاهی بیندازیم به برخی تارنماهای عرضه‌کننده محصولات با زیرنویس فارسی یا سریال‌های عشقی مثلثی و مربعی خارجی، که مدت‌هاست میزبان شبکه‌های ماهواره‌ای هستند. بر هیچ عقل سلیم و وجدان آگاهی پوشیده نیست که زیان‌های چنین برنامه‌هایی بسیار بیشتر از مشاهده یک محصول داخلی و مجوزدار است، حتی اگر «به زعم» تنگ نظران، اندکی با خوانش خاص و محدود آنها از اصول و مبانی، زاویه داشته باشد.

۳. مدتهاست که کارشناسان بی‌طرف و متخصصان فهیم رسانه هشدار می‌دهند که مرجعیت برخی اخبار و اطلاع‌رسانی‌ها از داخل به خارج منتقل شده و بازار گرمی برای شبکه‌های سعودی‌ساز پدید آورده است که هیچ تعلق خاطر و التزامی به منافع ملی و ارزش‌های مسلط جامعه ما ندارند و اساسا با هدف ضربه به مصالح کشور تاسیس شده‌اند؛ ادامه روند نهاد «ساترا» و گسترش دامنه آن، همین اندک امکان‌های جذب مخاطب را از پلتفرم‌های ایرانی خواهد گرفت.

۴. حتی اگر با خوشبینی محض بپذیریم که دلیل روی‌گردانی بخش‌هایی از جامعه از سریال‌ها و برنامه‌های صداوسیما، فقط «تفاوت سلیقه» بوده است، در سال‌های اخیر شبکه نمایش خانگی توانسته بخش زیادی از اقشار مختلف مردم را جذب و ارتباط آنها را با سریال‌های خانمان‌سوز ماهواره‌ای قطع یا کاهش دهد.

تجربه سریال‌های شهرزاد، قهوه تلخ، می‌خواهم زنده بمانم، آقازاده و برنامه‌هایی چون شام ایرانی نشان می‌دهد، ظرفیت‌های بومی خارج از صداوسیما، به خوبی قادر است محتوایی مناسب و جذاب برای مخاطبان میلیونی تولید کند.

۵. اکنون این پرسش واضح و ابتدایی مطرح است که چرا به محض اقبال عمومی به فضایی نظارت‌پذیر و نزدیک به فرهنگ ما، حربه سانسور و محدویت به کار می‌افتد و با برساختن عناوینی ظاهرا قانونی و باطنا سلیقه‌ای، اینگونه مجراهای تنفس فرهگی مسدود می‌شود؟

از جنبه اشتغال‌آفرینی و رونق بازار کساد فرهنگ و هنر نیز، چرا یک جریان خاص، مانع کسب‌وکار اقشار فرهیخته و توانمند ملی-هنری می‌شود و راه را بر تنفس آنها می‌بندد؟

۶. در پایان اجازه دهید به بیان کارگردانان مطرحی چون مهدویان، همچنان که عوامل «ساترا» با «نیت‌خوانی‌های ناصواب» و « انگ تلخ‌نگری و تحلیل‌های اشتباه»، آثار هنرمندان دلسوز کشور را «زمین‌گیر» کرده‌اند، ما هم این نیت متولیان را به قضاوت و سنجش افکار عمومی بگذاریم که:

در پس پرده بهانه‌های ارزشی و دغدغه‌های فاخر، آیا، موضوع اصلی، حذف کامل رقیب و کاهش منفعت‌های مالی و غیرمالی صداوسیما در میان نیست؟